الله اکبر

ساخت وبلاگ
روز اول که دیدمت، با تعریفای خوبی که پشت سرت شنیده بودم فکر کردم میتونم برای یک عمر زندگی روت حساب باز کنم. وقتی شناسنامه ها رو با اسم هامون خط خطی کردیم با خودم گفتم: خودشه اینه تصمیم درسته!به خودم و الله اکبر...ادامه مطلب
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : metis-negasht بازدید : 50 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 18:59

بهش گفتم که با دوستهام قرار دارم و از خونه زدم بیرون! رفتم پارک مرکزی شهر! بعد از پارک ماشین شروع به قدم زدن کردم و از دور به کلاف سردرگم زندگی ام نگاه میکردم.دوستش داشتم اما در کنارش احساس راحتی نداش الله اکبر...ادامه مطلب
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : metis-negasht بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 18:59

تنها حدسی که در موردش میتوانستم بزنم این بود که او آدمیست که در روابط اجتماعی اش مشکل دارد و تا به حال به کسی اجاز نداده است از دژی که او به دور خودش کشیده است عبور کند!او حتی ساده ترین حرفهایش را هم الله اکبر...ادامه مطلب
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : metis-negasht بازدید : 58 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 18:59

دلگیرم. افتادم تو چاله ای که نمیتونم ازش بیرون بیام اما میتونم رنج بکشم و ذره ذره آب بشم.

 

الله اکبر...
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : metis-negasht بازدید : 62 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 18:59

بعد از گذشت مدتی موقع حرف زدن در مورد مشکلات سعی میکرد کمی منطقی تر باشد اما زیاد طول نمیکشید که دوباره از کوره در رفته و غیر منطقی میشد! متاسفانه این تلاش زیاد به چشمم نمی آمد چون آخر تلاشش با شکست م الله اکبر...ادامه مطلب
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : metis-negasht بازدید : 62 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 18:59

امشب یک آن روزگار آینه اش را جلوی چشمانم زمانی که داشتم از وی انتقاد میکردم گرفت! از چهره ی خود ترسیدم! خشکم زد. به خود پیچیدم و همان لحظه به خودم قولی دادم...

قول دادم هر وقت از کسی انتقاد داشتم با او رو در رو حرف بزنم نه اینکه پشت سرش عنوان کنم.

الله اکبر...
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : metis-negasht بازدید : 64 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 18:59

امشب فهمیدم آدم خشمگینی هستم. انگار چیزی در وجودم قُل میزند...با خود خلوت کرده ام و مدام میپرسم، آخر تو چه مرگت شده است؟! 

 

چیزی در وجودم میگوید:راستش را میخواهی بدانی؟ من دلگیرم از اینکه چرخ زندگی آنگونه که خواستم نچرخید. از اینکه دنیا یک بار هم به ساز من نرقصید! من تلخ شدم شاید تلخی بی پایان...من به تب و لرزی مبتلا هستم که جز خودم کسی نمیبیند و نمیفهمد....فقط خدایم میداند!

الله اکبر...
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : metis-negasht بازدید : 66 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 18:59

پنجاه روز از آن فاجعه گذشت و چهل روز است که هر روز کم توان تر از روز قبل میشوم به گونه ای که توان انجام دادن کارهای عادی خود را ندارم. چرا این گونه شد؟ آیا گناهی کرده ام که تاوانش این است یا دنیا واقعا تا این اندازه بی رحم است! حتی دیگر نذرهایم جواب نمیدهد. من به شدت در این مشکل تنها هستم....

 

الله اکبر...
ما را در سایت الله اکبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : metis-negasht بازدید : 51 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 18:59